05 ارديبهشت 1388 |
به من بگو چرا ....؟
در رؤیاهای من کودکان آواز می خوانند، شعری از عشق ورزیدن برای دختری یا پسری، آسمان آبی ست، دشت ها سبز، و خنده، زبان مشترک در دنیاست.
ولی بیدار می شوم و تنها مردمانی دردمند را می بینم، به من بگو چرا، چرا باید اینطور باشد؟ ...
چرا فقر و بی عدالتی... چرا جنگ ... چرا جنگلها را آتش می زنیم... چرا می گذاریم اقیانوس ها خشک شوند... ... چرا همگی نمی توانیم همدیگر را دوست داشته باشیم؟
چرا، چرا...
|