- چهارشنبه 14 آذر 1403

 
 
 
 
 
حقوق بشر
پناهندگی / اقامت
مهاجرت/انتگراسیون
جامعه/روحی-اجتماعی
مصاحبه / گفتگو
دیدگاه ها
ترجمه
پایان نامه
در دیگر رسانه ها
فیلم و صدا
درباره من
درباره سایت
Asyl / Aufenthalt
Menschenrechte
Über
 
 

نامه سرگشاده به مریم رجوی






pan20

pan19
چرا عده‌ای به نام دفاع از «صلح»، با تهاجم نظامی علیه جمهوری اسلامی مخالفت می‌کنند؟ چاپ ارسال به دوست
26 مهر 1403
حنیف حیدرنژاد- چرا عده‌ای (که به باور من بخش کوچکی از ایرانیان هستند)، در پوشش دفاع از “صلح” و مخالفت با جنگ، از یک تهاجم نظامی اسرائیل به جمهوری اسلامی مخالفت می‌کنند. این افراد اغلب بجای استفاده از واژه حکومت یا نظام جمهوری اسلامی، از واژه “ایران” استفاده می‌کنند. بجای استفاده از تهاجم یا حمله‌های محدود هوائی و موشکی به مراکز نظامی و فرماندهی حکومت یا تاسیسات هسته‌ای و موشکی حکومت، این تصور را دامن می‌زنند که گویا هدف، حمله نظامی به شهرها و مردم ایران و تصرف خاک کشور و یا کشتن غیرنظامیان است.

آیا این مخالفت واقعاً از موضع صلح‌طلبی نشأت می‌گیرد یا دلایل دیگری در پس آن وجود دارد؟ در این نوشته، سه دلیل کلیدی که موجب مخالفت این دسته از افراد است، بررسی می‌شود.

۱. عدم درک درست از منافع ملی ایران

یکی از دلایل اصلی مخالفت این افراد، عدم توجه کافی به “منافع ملی ایران” است. آنها بجای تمرکز بر منافع ایران، اغلب به ایدئولوژی‌های حزبی یا دیدگاه‌های آرمانی خود پایبندند.

با معیار قرار دادن “منافع ملی”، به سادگی می‌توان دید حکومت حاکم بر ایران، یعنی نظام “جمهوری اسلامی” دشمن اصلی ایران و ایرانی است. این حکومت اصلی‌ترین عامل ویرانی کشور بوده و در چهل و شش سال گذشته عامل و مسبب کشته شدن صدها هزار نفر در جنگ، تصادفات جاده‌ای و یا از طریق عدم تامین نیازمندی‌های درمانی (واکسن ویروس کووید ۱۹ و دیگر داروهای ضروری) بوده است. صدها هزار ایرانی غیرنظامی در طول عمر این حکومت دستگیر، زندانی و شکنجه شده و ده‌ها هزار نفر اعدام شده‌اند. در این چهار دهه بین ۶ تا ۱۰ میلیون ایرانی از کشور فرار کرده و خانواده‌های آنها از هم پاشیده شده است. سرزمین و فرهنگ و تمدن ایران در معرض آسیب‌های جدی و حتی تخریب یا ویرانی قرار دارد. سیاست‌گذاری‌های این حکومت بر اساس اولویت دادن به لبنان و غزه و سوریه و عراق و یمن بوده و سرمایه‌های ملی ایران صرف صدور تروریسم و تشکیل گروه‌های نیابتی این حکومت برای کشتار یهودیان یا آمریکائی‌ها می‌شود. سیاست‌های این حکومت نام ایران و ایرانی را با تروریسم پیوند زده و بی اعتباری جهانی برای مردم ایران را موجب شده است. با وجود همه اینها آیا تردیدی وجود دارد که این حکومت اصلی‌ترین و بزرگترین دشمن ایران و ایرانی است؟

وقتی نیروهای سرکوبگرِ رنگارنگ این حکومت در کوچه ها و خیابان های شهرهای ایران جنگِ تمام عیاری بر علیه زنان کشور را پیش برده و به تحقیر و سرکوب روزمره آنها مشغولند، وقتی دختر بچه های ایرانی در مدرسه هایشان با گازهای سمی مورد تهاجم قرار می گیرند، وقتی کولبران در کردستان یا سوختبران در سیستان و بلوچستان آماج گلوله پاسداران قرار می گیرند، وقتی مردم عرب خوزستان در نیزارهای ماهشهر با مسلسل سنگین دوشکا به رگبار بسته می شوند، وقتی مقرهای گروه های کُرد ایرانی در کردستان عراق با موشک و پهباد مورد حمله قرار می گیرند، وقتی نیروهای این حکومت با خودرو از روی پیکر مردم معترض رد می شوند، وقتی در خیابان های شهرهای ایران به چشم مردان و زنان معترض شلیک شده و آنها را نابینا می کنند، و ... آیا تردیدی وجود دارد که در ایران چهار دهه است که جنگی خونین بین یک نظام اشغالگر با مردم ایران زمین وجود دارد؟ آیا اگر "منافع ملی" را در نظر بگیریم، بالاترین اولویت، پایان دادن هرچه زودتر به این حکومت جنایتکار ضد ایرانی نیست؟!

مردم ایران در چهار دهه گذشته بسیار تلاش کرده‌اند تا این حکومت را به زیر بکشند ولی به خاطر سرکوب وحشیانه، موفق نشده‌اند. در چنین شرایطی آیا اگر یک نیروی خارجی در جنگ نابرابری که “جمهوری اسلامی” با مردم به پیش می‌برد، به مردم ایران کمک کند، نباید از آن استقبال کرد؟ جنگ بین جمهوری اسلامی و اسرائیل و هم‌پیمانانش را مردم ایران به راه نیانداخته‌اند، اما حملات نظامی به جمهوری اسلامی و منابع آن، فرصت مناسبی برای عبور کم‌هزینه‌تر از این رژیم است.

جنگِ حکومت با اسرائیل و هم پیمانانش، ماشین سرکوب این حکومت را ضعیف کرده و به مرور زمان، شانسِ موفقیت مردم برای به زمین زدن این حکومت را بالا می‌برد. بطور منطقی و با معیار قرار دادن “منافع ملی”، باید از تهاجم نظامی علیه جمهوری اسلامی، با تاکید بر اینکه حساب این رژیم از “ایران” جداست و نباید مردم و ساختارهای شهری مورد حمله قرار بگیرند، استقبال کرد. چنین فرصتی را نباید از دست داد. چنین موضع‌گیری عین “میهن‌دوستی” و مصداق هوشمندی سیاسی است.

۲. وفاداری به انقلاب۵۷

بسیاری از کسانی که با حمله نظامی مخالفت می‌کنند، هنوز به انقلاب ۵۷ پایبند هستند (پنجاه و هفتی‌ها). برای آنها پذیرش سقوط جمهوری اسلامی به معنای پذیرفتن شکست آرمان‌های آن “انقلاب” است. این گروه نمی‌خواهند بپذیرند جامعه‌ای که روزی از انقلاب حمایت می‌کرد، اکنون به دنبال پایان این حکومت است. مخالفت با هرگونه حمله نظامی به جمهوری اسلامی برای این گروه، بیشتر از آنکه ناشی از دغدغه برای صلح باشد، تلاشی است برای جلوگیری از فروپاشی ذهنی آنها نسبت به آرمان‌های انقلابی‌شان و در عمل حفظ نظام جمهوری اسلامی تا زمانی که اینها، نه ایران، بلکه انقلاب‌شان را از آن پس بگیرند!

چنین چیزی برای “پنجاه و هفتی‌ها”، یعنی پذیرش شکست و پایان آن “دوره انقلابی” که اینان، آن را تقدیس می‌کردند. دوره‌ای که موتور اصلی تحولات سیاسی در جامعه را انگیزه‌های ضد آمریکائی- ضد اسرائیلی رقم می‌زد. از آنجا که این گروه‌ها نمی‌خواهند چنین شکستی را بپذیرند، به همین خاطر با تهاجم نظامی که می‌تواند پایان آن را رقم بزند، مخالفت می‌کنند.

۳. جمود فکری و تحلیل بر اساس الگوهای قدیمی

بسیاری از مخالفان تهاجم نظامی، هنوز با معیارها و الگوهای دهه‌های ۶۰ و ۷۰ میلادی مسائل را تحلیل می‌کنند. این گروه‌ها که عمدتاً از تفکرات چپ و همبستگی جهانی آن دوره الهام می‌گیرند، بدون توجه به شرایط خاص ایران و منطقه، از رویکردی دفاع می‌کنند که درواقع به ضرر مردم ایران تمام می‌شود. آنها با داشتن نگاهی رمانتیک به سیاست‌های جهانی، حقوق و منافع مردم ایران را فدای آرمانگرائی‌های ایدئولوژیک خود می‌کنند.

این دسته از افراد به عنوان دفاع از صلح، عدالت یا همبستگی جهانی، چشم بر تروریسم اسلامی بسته و عملا آن را در ایجاد شرایط موجود تبرئه می کنند. آنها توجه ندارند که درک تحولات سیاسی- اجتماعی امروز، یک معادله تک مجهولی نیست و فرمول های گذشته دیگر نمی تواند امروز کاربُرد داشته باشد. اسلامیسم با حاکمیت جمهوری اسلامی در ایران و در طی چهار دهه گذشته بطور وسیع تامین مالی و حمایت دیپلماتیک پیدا کرده و آموزش نظامی دیده و تامین تسلیحاتی- تبلیغاتی شده است. این، یک پارامتر بسیار مهم است که اگر در تحلیل شرایط امروز، از جمله در رابطه با آنچه در غزه و منطقه می گذرد، مورد نظر قرار نگیرد، در خوش بینانه ترین شکل، بازتاب نوعی سطحی نگری است که خودش را ساده انگارانه در پوشش نوعی آرمانگرائی انسانی معرفی می کند. ندیدن پیچیدگی های اسلام سیاسی و تاثیر آن در ایجاد و طولانی تر کردن بحران های سیاسی- اجتماعی در دنیای امروز، نشان از ناتوانی در ژرف نگری و درک پیچیدگی های بحران های زمانه ما دارد. این واقعیت، جدا از خواست قلبی یا "نیت" این دسته از افراد می تواند موجب تقویت اسلامیسم و طولانی تر شدن عمر جمهوری اسلامی شود.


جمهوری اسلامی؛ تهدیدی برای صلح جهانی

آیا حکومت جمهوری اسلامی جدا از آنکه دشمن مردم ایران است، دشمن بی‌ثباتی و عدم امنیت در منطقه و در جهان هم هست؟ کارنامه چهار دهه گذشته جمهوری اسلامی چنین چیزی را تائید می‌کند. این رژیم عامل اصلی جنگ، تروریسم و بی‌ثبابتی در منطقه است. تشکیل یا حمایت ایدئولوژیک، تامین مالی- تجهیزاتی و دادن آموزش‌های نظامی به انواع گروه‌های نیابتی، در کارنامه این حکومت قرار دارد. تلاش برای جنگ و تغییر حکومت‌ها در عراق، یمن، عربستان و بحرین از اهداف توسعه‌طلبانه‌ای است که این حکومت دنبال کرده و از آن دفاع می‌کند. صدور انقلاب و گسترش حکومت اسلامی- شیعی از اهداف اعلام شده این حکومت است.

ترور مخالفان حکومت در کشورهای مختلف منطقه یا در اروپا، بمب‌گذاری در مرکز همیاری یهودیان در بوئنوس‌آیرس آرژانتین و تلاش‌های تروریستی در کشورهای مختلف مانند لبنان، فرانسه، آلمان، سوئد، هلند، بلژیک، انگلستان ایالات متحده آمریکا و… همه و همه نشانگر آن است که حکومت جمهوری اسلامی دشمن صلح و ثبات و مسبب ناامنی و تروریسم در جهان است. آخرین نمونه چنین سیاست جنگ‌طلبانه‌ای را می‌توان در حمله تروریستی و وحشیانه حماس در ۷ اکتبر ۲۰۲۳ به مردم اسرائیل و پس از آن موشک‌پرانی‌های حزب‌الله و حوثی‌های یمن و دیگر نیابتی‌های جمهوری اسلامی به اسرائیل مشاهده کرد. با در نظر داشتن این سیاست تهاجمی‌ و جنگ‌افروزانه که بیش  از چهار دهه است ادامه دارد، مبارزه با این حکومت، از جمله از طریق حمله نظامی به آن، نه تنها مشروع، بلکه یک “وظیفه” در دفاع از آرمان‌های انسانی و حقوق بشری بوده و یک “خدمت بزرگ به بشریت” است. بر این اساس، دولت اسرائیل “حق” دارد که از موجودیت خود و امنیت مردم‌اش دفاع کرده و به حملات نظامی حکومت ایران پاسخ دهد.

هدف اسرائیل تغییر حکومت در ایران نیست، این وظیفه مردم ایران است که کار این رژیم را تمام کنند، اما حالا که چنین درگیری نظامی پیش آمده، مردم ایران و کشور اسرائیل منافع همسوئی پیدا کرده‌اند که باید از آن حداکثر استفاده را جهت تغییر شرایط ایران و منطقه و حتا جهان که با دسیسه‌ و حمایت جمهوری اسلامی در گرداب اسلامگرایی فرو می‌رود، به عمل آورد.

عکس و پردازش: کیهان لندن


مطلب مرتبط











 

 

 

 

 

 

 

آخرین مطالب:
 
 
 

hanifhidarnejad@yahoo.de | استفاده از مطالب این سایت با ذکر منبع بلامانع است | Copyright©www.hanifhidarnejad.com 2005-2024