- جمعه 31 فروردين 1403

 
 
 
 
 
حقوق بشر
پناهندگی / اقامت
مهاجرت/انتگراسیون
جامعه/روحی-اجتماعی
مصاحبه / گفتگو
دیدگاه ها
ترجمه
پایان نامه
در دیگر رسانه ها
فیلم و صدا
درباره من
درباره سایت
Asyl / Aufenthalt
Menschenrechte
Über
 
 
نگاهی به گزارش ایرج مصداقی در مورد محاکمه حمید نوری و نقش کاوه موسوی چاپ ارسال به دوست
17 مرداد 1401

حنیف حیدرنژاد- ایرج مصداقی در تاریخ 17 مرداد 1401/  08 آگوست 2022 گزارشی در 269 صفحه با عنوان "محاکمه حمید نوری و نقش کاوه موسوی؛ از مشارکت در دستگیری تا کارشکنی تبهکارانه" منتشر کرد. او در این گزارش به این پرسش پاسخ می دهد که چرا در طول برگزاری دادگاه حمید نوری در 33 ماه گذشته و با وجود حاشیه سازی هائی که کاوه موسوی صدها بار به آن دامن زده، سکوت پیشه کرده بود و چرا اینک به این موضوع می پردازد.

مصداقی در گزارشش به چگونگی آشنائی با کاوه موسوی و ورود او به پرونده حمید نوری اشاره کرده و نقش و مسئولیت موسوی را توضیح می دهد. همچنین توضیح می دهد از چه زمانی اختلاف با کاوه موسوی شروع شد و اینکه از چه زمانی ارتباط موسوی با پرونده حمید نوری قطع شد.

ایرج مصداقی به موارد بسیار زیادی از ادعاهای موسوی در ضدیت با او در رسانه های مختلف یا در کلاب هاوس و شبکه های اجتماعی اشاره کرده و تلاش می کند تا به این اتهامات پاسخ داده و روشن کند چرا کاوه موسوی عامدانه دروغ می گوید. مصداقی در لابلای توضیحاتش سعی می کند تا انگیزه های کاوه موسوی از ضدیت با او و تلاش برای کارشکنی دادگاه حمید نوری را توضیح دهد. 

ایرج مصداقی در تائید استدلال های خود به حدود 224 منبع لینک داده و حدود 120عکس و سند استفاده کرده و آنها را در اختیار خواننده قرار می دهد تا خواننده خود بتواند به این نتیجه گیری برسد که کاوه موسوی چه شخصیتی داشته و ادعاهای او واقعا تا کجا می تواند قابل باور باشد. این اسناد یک دوره زمانی تقریبا 30 ساله را شامل شده و به زبان های فارسی، انگلیسی یا سوئدی می باشند. منابع غیر فارسیِ مورد استناد، ترجمه شده اند.
ایرج مصداقی با احساس مسئولیتی در خور تقدیر و با دقت بسیار به تعریف و تشریح برخی واژه ها و عناوین انگلیسی پرداخته، یا در برخی موارد به توضیح یک پیشینه اقدام کرده است تا مفهوم یا زمینه آن برای خواننده روشن تر شده تا از آن طریق قصد عامدانه کاوه موسوی یا حامیانش در عنوان تراشی یا تحریف واقعیت برای خواننده روشن تر گردد. 

نوشته حاضر اشاره ای مختصر دارد به برخی از نکات مهم گزارش ایرج مصداقی.

کاوه موسوی شخصیتی حیرت انگیز
اطلاعاتی که ایرج مصداقی در گزارش خود ارائه می دهد نشان می دهند که کاوه موسوی در سال های 2002 و 2003 به دلیل اتهامات مربوط به کلاهبرداریِ مرتبط با تجارت نفت محکوم شده و زندان بوده است. کاوه موسوی حد فاصل سال های 1991 تا 1996 به ایران رفت و آمد داشته و در زمینه تجارت نفت [از کانال های غیر قانونی] با ج. ا در ارتباط بوده است. 

کاوه موسوی به نحو حیرت آوری ادعاهای بزرگ و بی پایه و اساس مطرح می کند. او بجز "گُنده گوئی"، سندی برای ارائه ندارد. ادعاهای موسوی همانقدر که حیرت آور است، خنده دار هم هستند. 

کاوه موسوی مطابق ادعای خودش در بسیاری از پرونده ها یا دادگاه های بین المللی مربوط به حقوق بشر، نسل کشی، جنایت برعلیه بشریت و ... حضور داشته است. "من شانزده سال تجربه تو این کار دارم، در دستگیری ژنوسایدرها، نسلکشها در رواندا، در دستگیری کسانی که در شیلی نقش داشتند و سالها بعد دستگیر شدند. در موضوع افرادی که در آرژانتین بودند، السالوادور، اندونزی ژنرال ...."

او مدعی است که در به دام انداختن و دستگیری بسیاری از مظنونین به جنایت بر علیه بشریت مشارکت فعال یا حتی نقش تعیین کننده داشته است. از دستگیری ژنرال پینوشه تا تلاش برای دستگیری یک ژنرال آرژانتینی در سوئد. از تلاش برای دستگیری قاضی غلامرضا منصوری که در رومانی کشته شد تا تلاش برای دستگیری قاضی حسن تردست(قاضی پرونده ریحانه جباری) در آلمان و تا دستگیری حمید نوری در سوئد.

کاوه موسوی مدعی است هرجا لازم بوده با بالاترین مقامات سیاسی و قضائی در کشور های مختلف تماس داشته: از هنری کسینجر گرفته تا میشل باشله کمیسر عالی حقوق بشر ملل متحد. از وزیر کشور بریتانیا گرفته تا کاردار سفارت استرالیا در لندن، از رئیس اتاق بازرگانی ترکیه گرفته تا اداره امور مهاجرین و پناهندگی در آلمان.

او مدعی است در آلمان و فرانسه و رومانی و سوئد و ترکیه و استرالیا برای پیشبرد امور قضایی با دادستان ها  ارتباط تلفنی داشته است. با آلبرتو نیسمان دادستان آرژانتینی پرونده انفجار آمیا تا کمی قبل از قتلش در ارتباط بوده است. با بازپرس پرونده مرگِ قاضی منصوری در رومانی نیز ارتباط داشته است. 

کاوه موسوی همچنین مدعی است ناظر بین المللی انتخابات از سوی سازمان ملل در ونزوئلا، و ناظر از سوی سازمان امنیت و همکاری در اروپا در انتخابات در ترکیه بوده است.

کاوه موسوی ادعا می کند در سال 1998در نوشتن "پیمان رم" (اساسنامه رم- دیوان کیفری بین المللی) شرکت داشته است و مطابق ادعایش حتی به "قاضی" اسپانیائی در پرونده پینوشه، بر اساس اساسنامه رم مشاوره داده است.  

کاوه موسوی ادعا می کند در بسیاری از کنفرانس های بین المللی حضور داشته است از جمله کنفرانس رم (اساسنامه رم- دیوان کیفری بین المللی)، کنفرانس خلیج گوانتانامو در ارتباط با حقوق زندانیان گوانتانامو و کنفرانس26 COP در گالسکو. او حتی درگیر تلاش برای اعطای دکترای افتخاری به هوگو چاوز رئیس جمهور وقت ونزوئلا بوده است.

توهم کاوه موسی نسبت به خود و میزان نفوذش در عرصه بین المللی تا آنجاست که ادعا می کند در پی جنگ اوکراین به دنبال باطل کردن حق وتوی روسیه در شورای امنیت و حتی اخراج  روسیه از شورای امنیت سازمان ملل متحد است. 

او همچنین مدعی است در ارتباط با پرونده های مختلف با سیستم اطلاعاتی فرانسه و استرالیا در تماس بوده است. و مدعی است که به دلیل نقشش در دستگیری حمید نوری در معرض ترور قرار دارد و مقامات امنیتی بریتانیا افرادی را در ارتباط با ترور او دستگیر کرده و به همین دلیل مانع سفرهای او شده اند.  

کاوه موسوی ادعا می کند که می تواند با پرداخت پول از داخل "بیت" خامنه ای و اطلاعات سپاه و وزارت اطلاعات ج. ا هر مدرک و سندی که بخواهد را به دست بیاورد. او مدعی است که آدرس "خانه های امن" ۲۰۰ نفر از حساسترین افراد حکومت و سر فرمانده گروه حفاظت آنها را در اختیار دارد. او همچنین لیست پرسنلی تیپ 48 فتح استان کهکیلویه وبویر احمد را نیز در دست دارد.

کاوه موسوی در کنار همه فعالیت های فوق، هر گاه فرصت کند از طریق پست هایش در تویتر و اینستاگرام و فیسبوک اعتراضات مردم در داخل ایران را تشویق و آنها را تا حدی هم رهبری می کند.
کاوه موسوی هر جا لازم بوده دکتر یا پرفسور یا داور یا کارشناس شده است.

با نگاهی به ادعاهای کاوه موسوی در میابیم که او تلاش دارد تا از خود چهره یک شخصیت همه جا حاضر و بسیار پرنفوذ ارائه دهد. اما سوالی که بطور منطقی مطرح می شود این است که آیا واقعا ادعاهای موسوی می تواند واقعی باشد؟ اگر چنین باشد، پس او باید یک چهره بسیار شناخته شده بین المللی در امور حقوق بشر باشد. پس او باید به دلیل این شناخته شدگی، در رسانه های معتبر بین المللی بسیار مطرح شده و اسناد آن در این رسانه ها موجود باشد و سرانجام اینکه پس کاوه موسوی باید بتواند به راحتی اسناد و مدارک لازم در تائید ادعاهایش را در اختیار عموم قرار دهد. 

کاوه موسوی نوشته و جملاتش را طوری تنظیم می کند که به خواننده القا شود: گوئی اوست که پشت این یا آن واقعه مهم مورد بحث قرار داشته است، اوست که اگر نبود آن کار میخوابید. اوست که همه جا حاضر است. کاوه موسوی ادبیات خاص خودش را دارد. او همیشه برای حل مشکلات مرتبط با نقض حقوق بشر یا پیگیری مظنونین، از طریق تلفن زدن به مقامات بالای دیپلماتیک یا قضائی و اداری در این یا آن کشور، آنچنان با عِتاب و خِطاب یا با توپ و تَشر با طرف مقابلش صحبت می کند که گره کار به سادگی گشوده می شود. سیاستمداران و قضات و دادستان ها وقتی با او صحبت می کنند آنقدر با او نزدیک و صمیمی اند که او را با اسم کوچک خطاب کرده و بی توجه به مقررات کاری، اسرار و اطلاعات محرمانه را در اختیارش قرار می دهند. 

بر اساس اسناد مندرج در گزارش ایرج مصداقی می توان کاوه موسوی را یک کلاهبردار، یک "آدم زرنگ"، یک "قالتاق"، یک درغگو، یک هوچی گر، یک شارلاتان و یک "خالی بندِ" خود بزرگ بین نامید. کسی که فکر می کند خیلی زرنگ است، اعتماد به نفس بالا دارد، از دانسته های عمومی یا اختصاصی مربوط به یک موضوع مشخص خوب استفاده و مخاطب خودش را "خام" کرده و فریب می دهد. او دنبال سرکیسه کردن مردم است و آنطور که ایرج مصداقی به خوبی توضیح داده: بوی پول را خوب حس کرده و هرجا که بوی پول به مشامش برسد آنجا حاضر می شود. راز موفقیت کاوه موسوی در این فریبکاری و شارلاتانیزم ناآگاهی مخاطبینش است. 

موسوی و جذب کمک مالی از مردم به نام پرونده حمید نوری
در گزارش ایرج مصداقی مشخص می شود که کاوه موسوی به نام پرونده حمید نوری مبالغ زیادی پول از مردم یا شخصیت های حقوقی (مثلا شورای مدیریت گذار) دریافت کرده است. مجموع این مبلغ می تواند چند ده هزار پوند باشد. مصداقی تاکید می کند که در این مورد چندین بار با شفافیت توضیح داده است که اقدام کاوه موسوی ارتباطی با پرونده حمید نوری نداشه و اقدامی است با مسئولیت خودش. پرسش مطرح در مورد این کمک های مردمی این است: کاوه موسوی چه مقدار پول دریافت کرده، از کجا، این مبالغ کجا ثبت شده است، این مبالغ چگونه و بابت چه چیزی هزینه شده است، آیا اداره مالیات از جزئیات آن مطلع است؟ مصداقی تاکید دارد که از این مبالغ چیزی در ارتباط با پرونده نوری هزینه نشده است. در این حالت کاوه موسوی باید توضیح دهد این پول های دریافتی کجا هستند؟

کاوه موسوی و نیروهای سیاسی اپوزیسیون
ایرج مصداقی در گزارشش علاوه بر ویژگی ها و ادعاهای فردیِ کاوه موسوی، به ارتباط یا همسوئی جریان های سیاسی مختلف اپوزیسیون با کاوه موسوی می پردازد. در اینجا به دو مورد اشاره می شود.

شورای مدیریت گذار
بر اساس این گزارش و تا آنجا که به شورای مدیریت گذار مربوط می شود پرسش های زیادی مطرح هستند، از جمله تلاش این شورا برای وانمود کردن اینکه این شورا در دستگیری حمید نوری دخالت داشته است، اینکه این شورا در ارتباط با کاوه موسوی از او با عنوان «مشاور حقوقی» و «دادستانی شورای مدیریت گذار» یاد کرده است و اینکه بر اساس ادعای خود کاوه موسوی، این شورا در ارتباط با پرونده حمید نوری و قاضی منصوری (که در رومانی کشته شد) به او 60 هزار پوند کمک کرده اند.

شورای مدیریت گذار باید پاسخ دهد نقشش در دستگیری حمید نوری چه بوده است؟ اگر نقشی نداشته است، چرا تلاش کرده تا چنین نقشی را به مردم القا کند. عنوان "مشاور حقوقی و دادستانی شورای مدیریت گذار" که به کاوه موسوی داده شده است از چه زمانی ایجاد شده، در کدام جلسه ی این  شورا به تصویب رسیده است، مسئول آن چه کسی است، بیلان و گزارش کار آن چه می باشد و در ارتباط با پروند حمید نوری چه اقدامات مشخصی انجام داده است؟ اگر همه این ادعاها پوچ است، چرا به مردم اطلاعات غلط داده شده است و چرا در مورد این اشتباهات از مردم عذر خواهی نشده و به افکار عمومی توضیح داده نشده است؟ همچنین این شورا در مورد ادعای پرداخت 60 هزار پوند کمک به کاوه موسوی "در ارتباط با پرونده حمید نوری و قاضی منصوری" چه توضیحی دارد که بدهد؟ این مبالغ چگونه هزینه شده و چگونه قابل اثبات و راستی آزمائی میباشد؟ علت عدم شفافیت این شورا در مورد این مسائل چیست؟

سازمان مجاهدین خلق
ایرج مصداقی در گزارشش همچنین به همسوئی کاوه موسوی با سازمان مجاهدین پرداخته و توضیح می دهد به دلیل ضدیتی که سازمان مجاهدین با او (ایرج مصداقی) دارد، کاوه موسوی تلاش کرد تا با طرح مسائلی که خوشایند سازمان مجاهدین است(حتی به قیمت کمک رسانی به وکیل حمید نوری و به خطر انداختن پرونده و دادگاه)، به آن سازمان امداد رسانی کند. ایرج مصداقی به نمونه هائی از این همسوئی اشاره می کند از جمله: حضور در جلسه های کلاب هاوس که وابستگان سازمان مجاهدین راه اندازی کرده یا در آن حضور داشته و در آن کاوه موسوی را تشویق می کردند، حمایت از کاوه موسوی از طریق انتشار اخبار مربوط به او در رسانه های سازمان مجاهدین و بزرگ نمائی آن، اطلاعیه زندانیان سیاسی سابق طرفدار مجاهدین در حمایت از کاوه موسوی، ارسال پیام های حمایت برای موسوی در ذیل پست های او در شبکه های اجتماعی یا حضور وابستگان سازمان مجاهدین در جلسه کاوه موسوی در دانشگاه آکسفورد با عنوان بررسی ابعاد حقوقی دستگیری حمید نوری.

با توجه به سوابق کاوه موسوی و شناختی که از شخصیت او در این گزارش به دست می آید و با توجه به ماهیت سازمان مجاهدین، جای تعجب ندارد که سازمان مجاهدین به او نزدیک شده و موسوی نیز بخواهد از این طریق از کمک های مالی این سازمان برخوردار شود. علاوه بر فرصت طلبی و بی پرنسیبی، نقطه مشترک کاوه موسوی و سازمان مجاهدین این است که هر دو بخاطر منافع شخصی و گروهی و نیز بخاطر ضدیت با ایرج مصداقی، در پایمال کردنِ جنبش دادخواهی و در کارشکنی و به خطر انداختن دادگاه حمید نوری تردیدی به خود راه نمی دهند.

رسانه های فارسی زبان
گزارش ایرج مصداقی با اتکا به فاکت های متعدد از برنامه های مختلف رسانه های فارسی زبان، به نقش غیر حرفه ای آنها در ارتباط با جنجال سازی های کاوه موسوی و میدان دادن به او می پردازد. بویژه تلویزیون "منو تو"،  صدای آمریکا و تلویزیون ایران اینترنشنال.

تلویزیون "منو تو"
در بین رسانه های فارسی زبان که ایرج مصداقی در گزارشش به آنها اشاره دارد نقش تلویزیون "منو تو" بسیار پررنگ تر است. چه به این خاطر که بسیار بیشتر به کاوه موسوی میدان داده و از او دعوت کرده اند و بخصوص چه به آن خاطر که با ادعای یک "تحقیق مستقل"، گفته های ایرج مصداقی در مورد دروغ بودن ادعاهای کاوه موسوی را رد و ادعاهای موسوی در مورد عناوین شغلی و آکادمی اش را تائید کرده اند.

پرسش اساسی که مطرح است این می باشد: چطور است که ایرج مصداقی با وجود همه درگیرهای مرتبط با فعالیت های شبانه روزی اش در دفاع از حقوق بشر، روشنگری هایش در مورد جنایات رژیم و شناساندن آمرین و عاملین این جنایت ها، با وجود درگیر بودن با کار نوشتاری سنگین در تدوین کتاب و مقاله های تحقیقی، با وجود حضور در جلسات متعدد سخنرانی در کشورهای مختلف، با وجود شرکت در گفتگو و مصاحبه های مختلف رادیو تلویزیونی و با وجود انواع مریضی و درد و رنج ناشی از دوران زندان و شکنجه می تواند چنین گزارش تحقیقی مفصلی در مورد ادعاهای کاوه موسوی ارائه دهد، اما این رسانه ها نمی توانند؟ گزارشی که حاصل ده ها و شاید صدها ساعت تحقیق و مطالعه است. چطور است که ایرج مصداقی به عنوان یک فرد می تواند چنین کار تحقیقی را انجام دهد، اما رسانه های فارسی زبانی که با این موضوع درگیر هستند، آنهم با وجود دسترسی به نیروی کار تخصصی و امکانات فنی- حرفه ای مدرن از انجام آن ناتوان هستند؟ چطور است که ایرج مصداقی چنین احساس مسئولیتی دارد که جزئیات هر ادعائی را در مورد کاوه موسوی موشکافی کند، اما چرا رسانه های فارسی زبان و خبرنگاران آنها در قبال مخاطبین میلیونی خود در قبال دقت در ارائه مطلب، احساس مسئولیت لازم را نداشته و کاوه موسوی را در مورد ادعاهایش به چالش نکشیده و از او سند درخواست نکرده و ادعاهایش را راستی آزمائی نمی کنند؟

پرسش مهم دیگر این است: الان چطور؟ بعد از انتشار این گزارش ایرج مصداقی آیا این رسانه ها به آن خواهند پرداخت؟ آیا در مورد اشتباهات خود توضیح خواهند داد؟ آیا از مخاطبین خود عذر خواهی خواهند کرد؟ و آیا در روند کار خود در آینده از این تجربه درس گرفته و کار خود را حرفه ای تر و مسئولانه تر انجام خواهند داد؟ آینده نشان خواهد داد که رسانه های فارسی زبان و خبرنگاران شاغل در آنها تا کجا به وجدان و اخلاق حرفه ای و حقیقت یابی و آزادی مطبوعات پایبند می باشند.

در کنار رسانه های بزرگ فارسی زبان، رسانه های اینترنتی نیز با همین پرسش ها روبرو هستند. بدون شک این گزارش ایرج مصداقی کمک خواهد کرد تا مخاطبین این رسانه ها با دقت و حساسیت بیشتری برنامه های آنها را زیر نظر گرفته و اعتبار فردی یا رسانه ای مجریان یا تولید کنندگانشان به طور جدی تری به چالش کشیده خواهد شد.

دلایل سکوت 33 ماهه ایرج مصداقی
با توضیحات جزئی و مفصلی که ایرج مصداقی در گزارش خود در مورد گذشته، سوابق، رفتار، روحیات و شخصیت کاوه موسوی می نویسد این پرسش برای خواننده پیش می آید که ایرج مصداقی از چه زمانی با این مسائل در مورد موسوی با اطلاع شد؟ چرا اصلا با او ارتباط برقرار کرد، از چه زمانی می دانست که نباید ارتباط با او ادامه یابد و چرا در مورد کاوه موسوی اقدام به روشنگری نکرد و چرا حالا و بعد از این همه وقت این گزارش را منتشر می کند؟

مصداقی در چند جای گزارش از خود انتقاد می کند که کاوه موسوی را خوب نشاخته بود، وگرنه مانع از ورود او به پرونده حمید نوری می شد. او توضیح می دهد: "بلافاصله پس از اعلام دستگیری حمید نوری و طرح نام کاوه موسوی، دو نفر از دوستان نزدیکم  که شناخت دقیقی از او داشتند تصویر روشنی از گذشته او و زندگی خانوادگی و خصوصی و پرونده های کلاه برداریش در اختیارم گذاشتند و نسبت به اقدامات پیشبینی ناشده وغیراخلاقی او هشدار دادند اما دیگر دیر شده بود و او روی دستمان مانده بود؛ نه میتوانستیم او را قورت بدهیم و نه میتوانستیم بالا بیاوریم. به دلیل حساسیت پرونده مجبور به اداره او بودیم. ... به توصیه وکلایمان مجبور به سکوت و کوشش برای مهار او بودیم."

مصداقی در گزارشش یادآور می شود: "با آن که این متن دو هفته قبل از صدور حکم دادگاه سوئد آماده انتشار بود، از انتشار آن خودداری کردم تا همه حواس ها متوجه حکم نوری باشد. لازم به ذکر است که پس از صدور حکم نوری مواردی را به این نوشته اضافه کردم و منتظر شدم تا تکلیف تشکیل دادگاه تجدید نظر [درخواست استیناف] مشخص شود." 

نظر به اهمیت تاریخی دستگیری حمید نوری و همه ابهاماتی که در مورد آن وجود داشت(آیا بازداشت می شود یا نه، آیا قاضی درخواست دادستان برای به جریان افتادن پرونده را می پذیرد یا نه، آیا دادگاه تحت تاثیر حاشیه سازی ها قرار خواهد گرفت یا نه و ...) و با توجه به استرس و فشار فکری وعصبی 33 ماهه ناشی از همه این موارد، به خوبی قابل درک است که خویشتنداری ایرج مصداقی در عدم مقابله به مثل با کاوه موسوی و سکوت در قبال همه تلاش های تحریک آمیز او نه به دلایل شخصی و فردی، بلکه بدان خاطر بوده است که مصداقی منافع جنبش دادخواهی و پیشبرد موفق آمیز دادگاه حمید نوری و تمرکز روی آن را بالاتر از منافع یا خواست شخصی خودش دیده است، موضوعی که البته قابل تقدیر است.

سخن پایانی
شوکه کننده، هولناک و هشدار دهنده
گزارش بسیار ریز و گسترده ایرج مصداقی در مورد خیلی از مسائل پشت پرده در 33 ماهه گذشته در مورد کاوه موسوی گیج کننده و حیرت آور و شوکه کننده است. به سختی می توان باور کرد که یک انسان می تواند تا این حد در صحنه علنی و در رسانه ها و شبکه های اجتماعی شارلاتانیزم پیشه کرده و با اعتماد به نفس از اینکه کسی یقه او را نخواهد گرفت به دروغگوئی و کلاهبردارهایش ادامه دهد.

این گزارش به برخی نیروها یا شخصیت های "سیاسی یا حقوق بشری" نیز اشاره می کند و اینکه چگونه در این مدت با تمرکز بر ضدیت با ایرج مصداقی یا بخاطر مطرح کردن خود عملا موفقیت دادگاه حمید نوری را به خطر انداختند.

هولناک است که چهار دهه بعد از جنایات ج. ا ، در حالی که در عرصه بین المللی برای محاکمه یکی از عاملین دستگاه مرگ و کشتار این رژیم یک فرصت بی نظیر پیش آمده است، منافع فردی یا حزبی و سازمانی بالاتر از جان هزاران هزار انسان اعدام شده اهمیت پیدا می کند. 

هولناک است که بر روی خاک و خون آن انسان ها و بر روی درد و رنجِ خانواده های آنها افراد یا نیروهائی وجود دارند که آشکار و علنی به کارشکنی برای دادگاه حمید نوری می پردازند و تصفیه های فردی و ضدیت با یک فرد را بر منافع ملی و بر حقیقت یابی و دادخواهی و اجرای عدالت ترجیح می دهند. 

تاسف بار و هولناک است که هنوز آنچنان زمینه های اجتماعی در بین مردم و در بین جامعه ایرانیان وجود دارد که ادامه حیات و فعالیت چنین نیرو یا شخصیت هائی را ممکن ساخته و حتی در عرصه شبکه های اجتماعی و رسانه ای به آن میدان می دهند.

تاسف بار و هولناک است که هنوز جامعه ایرانیان چنین پتانسیلی دارد که چنین افراد و نیروهائی بدون کمترین شرمی اعلام وجود و اعلام حضور و اعلام فعالیت کرده و حساسیت اجتماعی در خور توجهی در مقابله با آن، نه از سوی "مردم عادی"، نه از سوی اندیشه ورزان و نه از سوی رسانه های آزاد و مستقل مشاهده نمی شود.
هولناک است، زیرا این پرسش مطرح می شود که بدین ترتیب به کجا می رویم؟ ما ایرانیان با چنین وضعیتی به کجا می رویم؟ 

دادگاه حمید نوری و "حاشیه های آن" هشداری است تا چشمان ما، ما ایرانیان، تک تک مردم، یا شخصیت ها یا نیروهای سیاسی- اجتماعی- فرهنگی- حقوق بشری و رسانه ای بر روی این تجربه باز شود و از آن بیاموزیم و بیاموزیم که مخالفت یا ضدیت های فردی و گروهی را کنار گذاشته امر دادخواهی را امری ملی بدانیم.
 
بیاموزیم که عرصه حقوق بشر و دادخواهی، جائی برای معامله و تجارت و مطرح کردن خود نیست و نباید باشد.
بیاموزیم که با حساسیت بیشتر از دادخواهی و عدالت پاسداری کرده و هرجا لازم است بر علیه دروغ و کلاهبرداری و شارلاتانیزم فردی یا گروهی یا رسانه ای موضع گرفته و در دفاع از آن سکوت پیشه نکرده و فعالانه اقدام کنیم.

این به عهده "ما"، ما تک تک مردم ایران است که با احساس مسئولیت در قبال گذشته و امروز خود، با درس گرفتن از اشتباهات و کم کاری های خود، پی ریزی فردای سالم تری را تضمین کنیم، در غیر اینصورت "امروزی" که همه از آن نالان هستیم ادامه پیدا کرده و این چرخه ی درد و رنج و خون و اشک و آه نیز خود به خود پایان نخواهد یافت.

نباید فراموش کرد که در مبارزه برای آزادی و عدالت، فرق هم نمی کند این مبارزه بر علیه حکومت و حاکمان باشد یا بر علیه فرد یا نیروهای سیاسی خارج از قدرت، پیشه کردن سکوت و بی تفاوتی، فقط بر عُمر ظلم و طولانی شدن استبداد و فریبکاری خواهد افزود. 



مطلب مرتبط

















 
 
 

hanifhidarnejad@yahoo.de | استفاده از مطالب این سایت با ذکر منبع بلامانع است | Copyright©www.hanifhidarnejad.com 2005-2024