حنیف حیدرنژاد- امسال در آلمان روز یکشنبه ۱۲ ماه مه روز مادر است. بسیاری از مردم، از جمله پدر یا مادرانی که به تنهایی فرزندان خود را بزرگ میکنند در نظر دارند تا روز شنبه ۱۱مه، یک روز زودتر از روز مادر در شهرهای مختلف به خیابانها آمده و با تجمع و تظاهرات، اعتراض خود به گسترش فقر در بین کودکان را ابراز کنند. در آلمان در سال ۲۰۱۷ حدود ۴۱۶٫۰۰۰ پدر و تقریبا ۲ میلیون و ۲۰۳ هزار مادر به تنهایی سرپرستی کودک یا کودکان خود را به عهده داشتهاند.

در آلمان یک نفر از هر پنج کودک، یعنی ۲٫۴ میلیون نفر تکسرپرست هستند. در سال ۲۰۱۶ درآمد یک خانوار تکسرپرست، شامل یک نفر بالغ و یک نفر کودک ۹۷۶ یورو و درآمد یک خانوار با دو نفر بالغ و یک کودک ۱۱۷۵ یورو بوده است. این یعنی سرانه خانواده تکسرپرست یکپنجم کمتر بوده. بدین ترتیب کودکان تکسرپرست بیشتر در معرض فقر قرار میگیرند.
در ۲۰ سال گذشته شمار خانوادههای تکسرپرست در آلمان افزایش و آمار خانوادههای سنتی کاهش یافته است. در مقایسه با ۲۰ سال پیش تعداد کودکانی که در خانوده تکسرپرست بزرگ میشوند ۳۰۰٫۰۰۰ نفر افزایش داشته است. اغلب این کودکان در نزد مادرانشان زندگی میکنند. این در حالیست که از سال ۱۹۹۷ تا ۲۰۱۶ تعداد پدرانی که فرزندان را تنها سرپرستی میکنند بین ۱۰ تا ۱۳ درصد ثابت مانده است. تنها ۱۴ درصد از این پدران با کودکانی که هنوز به سن کودکستان نرسیدهاند با هم زندگی میکنند.
مادران تک سرپرست که بچههای خردسال که هنوز به سن کودکستان نرسیدهاند را بزرگ میکنند امکان کمتری دارند که بتوانند کاری با درآمد مناسب پیدا کنند. این وضعیت پیامدهای مالی به همراه داشته و آنها را بیشتر در معرض فقر قرار میدهد. در مقایسه با پدرانی که تکسرپرست هستند، ۴۲ درصد از مادران تکسرپرست ناچارند به کار نیمهوقت تن دهند، چرا که نمیتوانند به خاطر سرپرستی از کودکان خردسال کارِ تمام وقت انجام دهند. از جمله پیامدهای بیکاری یا درآمد پایین در بین خانوادههای تکسرپرست این است که ۱۴ درصد از خانوادههای تکسرپرست امکان خرید مواد غذایی بطور منظم و در حد لازم را ندارند، این درصد برای کل جامعه ۷ درصد است.
بر اساس برآوردهای اتحادیه حمایت از کودکان آلمان ۴٫۴ میلیون کودک در فقر زندگی میکنند. در آلمان یک مادر یا پدر تکسرپرست که با فرزندی زیر ۱۴سال زندگی میکند با درآمد ۹۶۹ یورو در ماه، در معرض فقر ارزیابی میشود.
کاهش کمکهای اجتماعی و پیامدهای آن
بزرگ کردن بچهها، حل و فصل کارهای روزمره، خانهداری، خرید، انجام کارهای اداری، بردن بچهها به دکتر و مدرسه و پخت و پز و نظافت خانه و… همه اینها وقتگیر است، طوری که بسیاری از پدر و مادرانِ تکسرپرست یا وقت کار کردن ندارند و یا ناگزیر به کمکهای دولتی وابسته هستند یا اینکه ناچار میشوند به کارهایی با دستمزد پایین تن دهند. در هر حال وضعیت مالی این دسته از افراد، ضعیف و شکننده است. وضعیت اقتصادی ضعیف، فقر و درآمد پایین و استمرار آن، به مرورِ زمان بر روی کیفیت آموزش، تربیت و بزرگ کردن بچهها تاثیر منفی گذاشته و آنها را از بسیاری از امکاناتی که دیگر کودکان از آن برخوردارند محروم میسازد. نداشتن اتاق جداگانه، نداشتن تخت برای خواب، نداشتن میز مطالعه، نداشتن لباس و تغذیه مناسب، شرکت نکردن در فعالیتهای فوق برنامه و برنامههای تفریحی و مسافرتهای مدرسه یا مسافرتهای خانوادگی به خاطر کمبود پول و … همه اینها بر روی راندمان تحصیلی بچهها و رشد شخصیت آنها تاثیر گذاشته و باعث میشود که بسیاری از این کودکان نتوانند دوره متوسطه را به پایان رسانده و بخشی از آنها ناچار به ترک مدرسه میشوند. بخشی از این کودکان، در نوجوانی به کارهای «خلاف» هم کشیده میشوند. نهایتا آنکه بسیاری از این کودکان که در خانوادهای فقیر بزرگ شدهاند، در فقر میمانند و بعدها، خود یک خانواده فقیر جدید درست میکنند، با فرزندانی که از همان آغاز در فقر چشم به جهان میگشایند. این دایره ی فقر و نابرابری در دو دههی گذشته در آلمان به شدت افزایش یافته است. وجود ۴٫۴ میلیون کودک فقیر در آلمان هشداری است بر این واقعیت که این چرخه معیوب همچنان ادامه دارد و باید پایان یابد.
کاهش خدمات تامین اجتماعی، بیتوجهی یا کمتوجهی احزاب بزرگ و در قدرت در آلمان به مسائلِ اجتماعی، به ویژه در دو دهه گذشته باعث شده تا بخش بزرگی از مردم از این احزاب رویگردان شوند. بخشی به حزب دست راستی «آلترناتیو برای آلمان» گرایش پیدا کرده و بخشی نیز از شرکت در انتخابات خودداری میکنند. فشار از بدنه اجتماع، از همه قشرها، به دولت برای بازنگری در این سیاست افزایش یافته، اما اصلاحاتِ تا کنونی نتوانسته رضایت معترضان را جلب کند. یکی از همین گروههای اجتماعی معترض، مادران و پدران تکسرپرست هستند. از همین روست که روز شنبه ۱۱ ماه مه با شعار «دیگر کافیست/ بسمان است!» به خیابانها میآیند تا سیاستمداران را به اقدامات موثر فرا بخوانند.
سیاستمداران در آلمان باید در این کشور ثروتمند به موازنهای موثرتر از آنچه تا کنون بین ثروت و عدالت اجتماعی ایجاد کردهاند بیاندیشند. گسترش فقر و نابرابریِ توزیع ثروت در جامعه یکی از چالشهای پیش روی احزاب بزرگ آلمان است. اگر این احزاب نتوانند به این موضوع پاسخ مناسب بدهند اعتراضهای اجتماعی مشابه «جلیقه زردها»ی فرانسه تشدید شده و به ویژه بیاعتمادی رایدهندگان به آنها بیش از آنچه الان هست افزایش خواهد یافت به نحوی که ممکن است در انتخابات ایالتی و سراسری آینده، آرایش سیاسی به گونهای تغییر کند که حذف یا کمرنگ شدن برخی از این احزاب را به دنبال بیاورد. وضعیتی که پیامد آن میتواند قدرت گرفتن احزاب راست بوده یا آنکه به دلیل پایین آمدن میزان آرای احزاب بزرگ، ائتلاف احزاب و تشکیل دولت آینده بسیار دشوار شود و همه اینها ثبات سیاسی و اقتصادی را در دنیای گلوبال و پُر رقابت، شکنندهتر خواهد کرد. موقعیتی که اقتصاد آلمان، که اساسا بر صادرات متکی است، به سختی میتواند آن را برای مدت طولانی تحمل کند.
http://www.hanifhidarnejad.com
عکس و پردازش: کیهان لندن