- سه شنبه 4 ارديبهشت 1403

 
 
 
 
 
حقوق بشر
پناهندگی / اقامت
مهاجرت/انتگراسیون
جامعه/روحی-اجتماعی
مصاحبه / گفتگو
دیدگاه ها
ترجمه
پایان نامه
در دیگر رسانه ها
فیلم و صدا
درباره من
درباره سایت
Asyl / Aufenthalt
Menschenrechte
Über
 
 

نامه سرگشاده به مریم رجوی






pan20

pan19
در مورد محمد رجوی (مصطفی)، نقدی کوتاه بر نوشته سیامک نادری چاپ ارسال به دوست
12 خرداد 1397

آقای سیامک نادری مطلبی با عنوان "رجوی حتی به فرزند خود محمد (مصطفی) هم رحم نکرد"، در سایت حقیقت مانا و فیسبوک شخصی خود منتشر کرده است. وی با اشاره به عکسی که آقای محمد رجوی (مصطفی) از خود در فیسبوک انتشار داده است به نقل خاطراتی از دیگران در مورد محمد رجوی پرداخته است. این گفته ها، نقل قول های از فردی به فرد دیگر هستند. در یکی از این نقل قول ها از قول محمد رجوی آورده شده که او گفته است «پدر من یک شارلاتان و دجال ترین فرد در دنیاست.» همچنین جای دیگر به نقل از فرد دیگری آورده شده که «محمد اکنون در سوئیس است... او به کلوپ هائی می رود که کسی باورش نمی شود.»

به باور من در مورد آندسته از جدا شدگان از مجاهدین که سابقا کودک بوده اما اینک جوانانی بین 30 تا 40 ساله یا کمی بالاتر هستند باید بسیار با حساسیت رفتار کرد. این کودکانِ سابق، پدر و مادرشان مجاهد بوده و در این تشکیلات به دنیا آمده یا در کودکی با پدر و مادر خود وارد این تشکیلات شده و در آن بزرگ شده اند. خود آنها در انتخاب مسیر زندگیشان نقشی نداشته اند. برخی از این کودکان زمانی که از عراق به اروپا و آمریکا فرستاده شدند سرنوشت های بسیار دردناکی پیدا کردند. برخی پس از چند سال توسط سازمان مجاهدین در نوجوانی دوباره به عراق و قرارگاه اشرف برگردانده شده و در آنجا نیز با شرایط کاملا تشکیلاتی و با باید و نباید های ایدئولوژیک روبرو شدند. در یک کلام آنها در انتخاب مسیر زندگیشان هیچگاه نه "آزاد بوده اند و نه مختار". آنها از ابتدا در رابطه های تنگاتنگ عاطفی، در ترسِ از دست دادن پدر یا مادر و یا "جمعی" که به آن عادت کرده بودند بزرگ شده و حتی در اروپا یا آمریکا نیز، همین فضا بر آن ها حاکم بوده است. برخی از این کودکانِ سابق، هنوز  هم در سازمان مجاهدین هستند و تصور درستی از دنیای عادی و خارج از تشکیلات ندارند. برخی از آنان از تشکیلات سازمان مجاهدین جدا شده و در جستجوی پیدا کردن خود و راه و روش زندگیشان هستند. این کودکانِ سابق و جوانان امروز تا خودشان نخواهند از آنچه بر آنها گذشته سخن بگویند، باید به حال خود گذاشته شوند. برخی از آنها اینک خود صاحب فرزند هستند. برخی هنوز در شوک روحی دوران کودکی و نوجوانی بسر می برند من با برخی از این کودکان سابق در ارتباط بوده و هستم و از رنج و دردی که هنوز با آن درگیرند آگاهم.

به باور من این کودکان سابق بیش از هر چیز شایسته درک و تفاهم بوده و نباید موضوع تصفیه حساب با سازمان مجاهدین یا رهبری آن قرار بگیرند. باید به حریم خصوصی آنها و یا سبک و روش زندگیشان احترام گذاشت. اگر پدر و مادر آنها از رهبران و فرماندهان سازمان مجاهدین بوده اند، نباید آنها را به مقابله با یکدیگر قرار داد و آنها را "به جان هم انداخت". از نظر من نباید این افراد به وابستگی های خانوادگیشان شناخته شده و یا به این خاطر در مرکز توجه قرار بگیرند. اینکه آنها امروز چه می اندیشند مهم است، نه آنکه چه کسی بوده اند. اگر خود این افراد بخواهند در مورد تجربیات شخصی یا جمعیشان در زمانی که در سازمان مجاهدین بوده اند حرف زده یا بنویسند چه خوب، در غیر این صورت تا زمانی که خود سخن نگفته اند، باید به سکوتشان احترام گذاشت و نباید آنها را سوژه سخرانی یا مقاله نویسی قرار داد. اینکه علت سکوت این افراد چیست و چرا، خود موضوع جداگانه ای است، اما مهم احترام به حریم خصوصی، سکوت و انتخاب آنها در زندگی جدیشان است.

با تمام احترامی که برای سیامک نادری قائل هستم و در نهایت دوستی، مقاله ایشان و نحوه پرداخت به موضوع را مناسب نمی بینم. روشنگری در مورد سازمان مجاهدین یا رهبری آن نباید به قیمت فشار بر روی انسان های دیگر باشد. حریم خصوصی هر انسان با هر گذشته یا موقعیتی که داشته یا دارد، باید مورد احترام باشد. بویژه در مورد کودکانِ سابق در درون مجاهدین باید با نهایت حساسیت رفتار شده و تنها در صورتی که خودشان مایل به طرح مطلبی باشند، باید به آن اشاره کرد یا از آنان نام برد.

حنیف حیدرنژاد









آخرین مطالب:
 
 
 

hanifhidarnejad@yahoo.de | استفاده از مطالب این سایت با ذکر منبع بلامانع است | Copyright©www.hanifhidarnejad.com 2005-2024