- دوشنبه 10 ارديبهشت 1403

 
 
 
 
 
حقوق بشر
پناهندگی / اقامت
مهاجرت/انتگراسیون
جامعه/روحی-اجتماعی
مصاحبه / گفتگو
دیدگاه ها
ترجمه
پایان نامه
در دیگر رسانه ها
فیلم و صدا
درباره من
درباره سایت
Asyl / Aufenthalt
Menschenrechte
Über
 
 
از حق پناهندگی شهاب اختیاری و زندگی او در امنیت دفاع کنید چاپ ارسال به دوست
08 بهمن 1392

حنیف حیدرنژاد

 

شهاب اختیاری 48 ساله، یک رزمنده سابق ارتش آزادیبخش- سازمان مجاهدین خلق-  است که در سال 1998 به آن پیوسته بود. در  سال 2004 از آن جدا شده و دو سال را هم در کمپ تیف زیر نظر ارتش آمریکا می گذراند. پس از مدتی از دفتر امور پناهندگی سازمان ملل قبولی پناهندگی می گیرد. در سال 2008 به  اربیل در کردستان عراق منتقل می شود. وی  8 سال است که منتظر است تا به کشور سوم، یعنی سوئیس منتقل شود. او در نامه اش به اداره امور پناهدگی سوئیس می نویسد:

 " 28سال آوارگی و سرگردانی کشیده ام. از وقتی تحت حمایت یو اِن قرار گرفته ام هیچ تغییری در زندگی من صورت نگرفته است. من به خاطر عقاید انسان دوستانه ام مجبور به تحمل همه این سختی ها شده‌ام فقط به من بگوئید چه وقت من حق زندگی دارم؟ تمام جوانی‌ام در دربدری و آوارگی و بی هویتی سپری شده است.

در موقعیتی قرار دارم که از هیچ طرف احساس امنیت نمی کنم. من انتظار دارم با تأییدیه ای که شامل حال من شده است صدای مرا بشنوید و جهت رفع مشکلات و انتقالم به کشور متبوع خود امنیت را به زندگیم بازگردانید. در حال حاضر بنا به گفته‌ی UN اربیل، هم اکنون پرونده‌ی من ماهها است که به کشورشما، سوئیس ارجاع داده شده است، ولی هنوز هیچ تصمیمی در مورد من گرفته نشده. بدین وسیله خواهشمندم بدلیل وضعیت ویژه عراق، جنگ داخلی، نفوذ نیروهای امنیتی ایران برای ترور مخالفان رژیم اسلامی ایران درعراق، من هر روزه در ترس وحشت و نگران از دست دادن جانم هستم، با تسریع در بررسی پرونده من، مرا از این بی پناهی و سرگردانی نجات دهید."

متن کامل این نامه از فیسبوک خانم سودابه اردوان برگرفته شده که در پائین  می آید.

صفحه "زندانی سیاسی آزاد باید گردد" نامه شهاب اختیاری را علاوه بر زبان فارسی، به زبان انگلیسی نیز در قالب یک پتتسیون در اینترنت قرار داده است.

توصیه می کنم با امضاء این پتتسیون به حمایت از شهاب اختیاری اقدام کنید. او حق دارد از یک زندگی انسانی در سلامت، امنیت و آرامش برخوردار باشد.

با تشکر از دست اندرکاران صفحه "زندانی سیاسی آزاد باید گردد" برای این اقدام انساندوستانه، امیدوارم نتیجه اقدام خود را به اطلاع عموم برسانند. لینک پتتسیون در زیر می آید:

http://www.namnlista.se/federal-officece-of-migration-in-switzeland-3/

 

حنیف حیدرنژاد

  27.01.2014



اداره امور پناهندگی سوئیس

بدلیل ارجاع پرونده پناهندگی من در ماههای گذشته توسط UN اربیل به کشور سوئیس مایلم توجه شما را به وضعیت خود جلب کرده و از شما درخواست تسریع تصمیم گیری در مورد پرونده خود را دارم.

من یک پناهنده سیاسی هستم که با شماره‌ی پرونده ی 194-09C00213 در 5 می 2006 پناهندگی ام به تأیید سازمان ملل رسیده است. من شهاب اختیاری فرزند فریدون اختیاری متولد 21 سپتامبر 1966، در جریان عملیات فروغ جاویدان در سال 1988 و حمله نظامی سازمان مجاهدین خلق ایران و ارتش آزادیبخش ملی ایران به شهرهای مرزی غرب ایران و تسخیر شهرهای کرند و اسلام آباد غرب به دلیل شروع موج اعدام ها و دستگیری های سراسری که رژیم حاکم در ایران به راه انداخت به ارتش آزادیبخش پیوستم و پس از شکست عملیات نظامی و اجبار به عقب نشینی همراه آنها به کشور عراق رفتم و در قرارگاه های مختلف این سازمان ازجمله قرارگاه مرکزی سازمان موسوم به اشرف در 80 کیلومتری شمال بغداد در استان دیالی بودم.

به دلیل اختلاف عقیده سیاسی-ایدئولوژیک با سازمان مجاهدین خلق ایران فقط در ارتش آزادیبخش ملی ایران فعال بودم و به همین دلیل همراه تعدادی دیگر از نفرات که وضعیت مشابه من را داشتند در یگان جداگانه ای به نام یگان مستقل سازماندهی شده بودیم و تمامی امکانات ما که شامل خوابگاه و تغذیه و.... جدا از نفرات مجاهدین بود.

من از سال 1988 تا سال 2004 در ارتش آزادیبخش فعال بودم . به دنبال حمله ی نیروهای ائتلاف به رهبری آمریکا و سقوط رژیم صدام حسین و خلع سلاح نیروهای ارتش آزادیبخش ملی ایران و سازمان مجاهدین خلق ایران و انعقاد قرارداد خلع سلاح و یک موافقتنامه که به امضای تک تک اعضای ارتش آزادیبخش ملی ایران از جمله من و همچنین سازمان مجاهدین خلق رسید، من تصمیم به جدائی از ارتش آزادیبخش ملی ایران گرفتم. سپس از افراد قرارگاه مصاحبه و انگشت نگاری توسط نفرات وزارت خارجه‌ی آمریکا و پنتاگون و FBI و سایر ارگان های اطلاعاتی آمریکا و آزمایش DNI گرفته شد. و بعد از آن مسئولین آمریکائی با اعلام استاتوی سازمان مجاهدین و ارتش آزادیبخش عنوان کردند این نفرات تحت حفاظت کنوانسیون 4 ژنومی‌باشند.

من علی رغم مخالفت مسئولان ارتش آزادیبخش جدائی خود را از ارتش آزادیبخش ملی ایران در 30 ژوئن 2004 اعلام کردم. پس از جدائی به کمپ TIPF که در ضلع شمالی قرارگاه اشرف قرار داشت و زیر نظر نیروهای آمریکایی اداره می شد منتقل شدم و پس از گذشت دو سال در آن کمپ که در بدترین شرایط به سر می بردیم. در پی انجام مصاحبه‌هائی به صورت ویدئو – کنفرانس با UN ژنو از ما، من به عنوان پناهنده ی سیاسی شناخته شدم.

با اعلام قبولی در 5 می 2006 تا 26 آوریل 2008 هم چنان در کمپ TIPF به سر می بردم. آمریکائی ها مرا همراه صد نفر دیگر با هلی کوپتر به دهوک منتقل نموده و پس از 45 روز به اربیل منتقل نمودند و از آن تاریخ تا کنون چندین بار توسط UN اربیل مجددا مورد مصاحبه قرار گرفتم، ولی تا کنون هیچگونه اقدام موثری جهت انتقال من به کشور ثالث و یافتن مکان امنی برای من صورت نگرفته است. من اکنون 8 سال است بعد از پذیرش UN بلاتکلیف در انتظار انتقال به مکان امن و کشور ثالث هستم.

اینجا احساس امنیت ندارم. من قربانی جنگ فرقه‌ای که در منطقه شعله ور شد گردیدم، کسی بفکر نجات ما از این جهنم نیست. دراینجا باید عقیده‌ و افکارم را پنهان کنم زیرا امنیت جانی و اجتماعی ندارم. در طی چند سال اخیر بیش از 100 پناهنده ی سیاسی در کردستان عراق توسط عوامل وزارت اطلاعات ایران ربوده و به ایران برده شدند و مورد شکنجه و حتی اعدام قرار گرفته اند. هم اکنون من مردی 48 ساله هستم. در بیست سالگی به زندان جمهوری اسلامی گرفتار شدم تا سرحد مرگ شکنجه شدم، بینی، فک، دنده ها و دندانهایم را شکستند. در بیست و دوسالگی علی رغم میلم به ارتش آزادیبخش ملی ایران پیوستم و 16 سال ازعمرم درآن جا فقط به دلیل این که راه خروجی نداشتم گذشت. هر بار که تمایل به جداشدن بروز دادم به من گفته شد که در صورت جدائی از ارتش آزادیبخش باید دو سال در زندان مجاهدین و هشت سال در زندان ابوغریب بگذرانم و در نهایت با اسرای جنگی مبادله شده و به ایران تحویل داده شوم. چهار و نیم سال را در کمپ تیف در بدترین شرایط سپری کرده‌ام. هشت سال تحت پوشش و حمایت UN در اضطراب و نگرانی و بی حقوقی اجتماعی در اربیل گذرانده‌ام.

 28 سال آوارگی و سرگردانی کشیده ام. از وقتی تحت حمایت UN قرار گرفته ام هیچ تغییری در زندگی من صورت نگرفته است. من به خاطر عقاید انسان دوستانه ام مجبور به تحمل همه این سختی ها شده‌ام فقط به من بگوئید چه وقت من حق زندگی دارم؟ تمام جوانی‌ام در دربدری و آوارگی و بی هویتی سپری شده است. در موقعیتی قرار دارم که از هیچ طرف احساس امنیت نمی کنم. من انتظار دارم با تأییدیه ای که شامل حال من شده است صدای مرا بشنوید و جهت رفع مشکلات و انتقالم به کشور متبوع خود امنیت را به زندگیم بازگردانید. در حال حاضر بنا به گفته‌ی UN اربیل، هم اکنون پرونده‌ی من ماهها است که به کشورشما، سوئیس ارجاع داده شده است، ولی هنوز هیچ تصمیمی در مورد من گرفته نشده. بدین وسیله خواهشمندم بدلیل وضعیت ویژه عراق، جنگ داخلی، نفوذ نیروهای امنیتی ایران برای ترور مخالفان رژیم اسلامی ایران درعراق، من هر روزه در ترس وحشت و نگران از دست دادن جانم هستم، با تسریع در بررسی پرونده من، مرا از این بی پناهی و سرگردانی نجات دهید.


با احترام

شهاب اختیاری


2014/01/07

 


عکس ها از پژواک ایران: عکس‌ها از کتاب Lost in Limbo کار مشترک Eddy van Wessel&  Judit Neurink & Paulien Bakker  که در مورد وضعیت جداشدگان از مجاهدین و کمپ تیف به زبان‌های کردی و انگلیسی در اربیل انتشار یافته برداشته شده است.

 

 

 
 
 

hanifhidarnejad@yahoo.de | استفاده از مطالب این سایت با ذکر منبع بلامانع است | Copyright©www.hanifhidarnejad.com 2005-2024