شماره:1 منبع: سایت انتگراسیون تاریخ: 26.11.2006 پرسشگر : حنیف حیدرنژاد مددکار اجتماعی در امور پناهندگی و مهاجرین پاسخ دهنده : خانم گودرون گالستر (وکیل دادگستری) مترجم: ناصر ایرانپور، مترجم رسمی دادگاههای آلمان
بخش اول: ازدواج فرد ساکن آلمان با شخصی در خارج:
ازدواج خارج از آلمان (مثلاً در ایران) باید از چه شرایطی برخوردار باشد، تا در آلمان به رسمیت شناخته شود؟
وضعیت اقامتی زوجه یا زوج در آلمان و یا تابعیت آلمانی وی چه نقشی در این خصوص بازی میکند؟
چگونه میتوان ازدواج صورت گرفته در خارج از آلمان را در این کشور (آلمان) به ثبت قانونی و رسمی رساند؟
شرط اینکه ازدواج صورت گرفته در خارج، در آلمان نیز به رسمیت شناخته شود، این میباشد که این ازدواج در خارج طبق قوانین معتبر آنجا صورت پذیرفته باشد، یعنی این ازدواج در آنجا قانونی و به رسمیت شناخته شده باشد.
البته اینکه این عقد طبق شرع اسلام بسته شده باشد [یا نه]، اهمیت ندارد. آنچه اهمیت دارد این است که این ازدواج اعتبار قانونی داشته باشد. برای نمونه کشورهایی وجود دارند که در آنها کافی است که عقد به شیوه شرعی انجام گیرد و کشورهای دیگری هم وجود دارند که عقد شرعی برای کسب اعتبار قانونی باید به ثبت اداری و رسمی نیز برسد. چنانچه عقد و ازدواجی از این شرایط [ثبت رسمی] برخوردار باشد، در آلمان هم به رسمیت شناخته میشود.
وضعیت اقامتی و یا تابعیت آلمانی شخصی که در آلمان ساکن است و میخواهد با کسی در خارج از آلمان ازدواج کند، در مرحله اول تنها از اهمیت درجه دوم برخوردار است. چنانچه طرف ازدواج کرده تابعیت آلمان را داشته باشد و ازدواج در کشور همسرش (مثلاً ایران) انجام گرفته شده باشد، باید این ازدواج ابتدا از سوی همسر آلمانی در اداره ثبت آلمان (Standesamt) به ثبت (Registrierung) برسد. اینجا باید در اداره نامبرده برای این همسر آلمانی یک دفترچه یا »شناسنامه خانوادگی«(Familienbuch) تهیه و تنظیم [و اصل آن در آنجا بایگانی] گردد. چنانچه اداره ثبت احوال بر این اعتقاد باشد که ازدواج اعتبار قانونی ندارد، این امکان وجود دارد که این مسئله از سوی دادگاه روشن شود.
اگر زوج و زوجه هر دو تابعیت یک کشور خارجی را داشته باشند (مثلاً هر دو آلمانی باشند)، ثبت ازدواج آنها در آلمان الزامی نیست، چون این کار در ثبت احوال کشور آنها انجام گرفته است.
بخش دوم: جدایی و طلاق
طلاقی که در خارج از آلمان (مثلاً در ایران) انجام گرفته، از چه شرایطی باید برخوردار باشد، تا در آلمان به رسمیت شناخته شود؟
اینجا اقامت در آلمان و تابعیت آلمانی شخص ساکن آلمان چه نقشی را بازی میکند؟
آیا اینکه طلاق بر طبق شرع اسلام صورت گرفته باشد، نقشی را بازی میکند؟
تقریباً همان چیزی که برای ازدواج گفتیم، برای طلاق هم صدق میکند. چنانچه طلاقی در خارج از آلمان به شیوه قانونی صورت گرفته باشد، این طلاق در آلمان هم معتبر است. در این مورد نیز فرد مطلقه تبعه آلمان، باید این طلاق را توسط اداره ثبت آلمان (Standesamt) در »شناسنامه خانوادگی«(Familienbuch) وارد نماید. در صورتیکه هیچ یک از این دو طرف تبعه آلمان نباشند، این کار الزامی نیست. اینکه ازدواج دو طرف بر طبق موازین شرع صورت گرفته باشد، در ارتباط با طلاق تنها از این لحاظ اهمیت دارد که بررسی میشود که آیا عقد صورت گرفته قانونی بوده یا نه.
بخش سوم: اقامت در آلمان در پی ازدواج یا طلاق
زنی که به دلیل ازدواج و یا ادامه زندگی با یک فرد مقیم آلمان به این کشور میآید، چه حقوقی دارد (از لحاظ اقامت، دوره آموزش زبان، اجازه کار، تحصیل، سفر، بازکردن حساب بانکی، ملاقات یا دیدار با دوستان و غیره)؟
چه اتفاقی خواهد افتاد، چنانچه زوج مانع این شود که زوجه از حقوق و امکانات فوق بهره گیرد؟
زوجه در این جور مواقع به چه مرجعی مراجعه کند؟ آیا همچون اقدامی تأثیری روی اجازه اقامت وی خواهد داشت؟ آیا خطری از این نظر متوجه زوجه خواهد شد؟
چنانچه زوجه به دنبال شوهر یا خانواده خود (Familien- bzw. Ehegattennachzug) ـ با ویزای مربوطه ـ به آلمان آمده باشد، قاعداً به وی متعاقب این سفر ـ غالباً برای یک سال، برخی اوقات هم برای دو الی سه سال ـ اقامت داده میشود.
اشخاصی که در چهارچوب بههم پیوستن خانوادگی (Familienzusammenführung) اجازه اقامت دریافت میدارند، علیالاصول حق قانونی شرکت در دورههای انتگراسیون [زبان و اطلاعات عمومی در مورد آلمان] را دارند.
همین امر برای اعطای اجازه کار صدق میکند. معمولاً چنین است که چنانچه زوج یا زوجه ساکن آلمان از اجازه کار برخوردار باشد، این اجازه کار برای همسر تازه به آلمان آمده وی هم اعتبار پیدا میکند.
تحصیل دانشگاهی هم علیالقاعده ممکن است.
البته که سفر به خارج هم مجاز است. سفر به کشورهای دیگر اروپا و همچنین به کشور خود که بدون مشکل است. اما برای سفر به کشورهای دیگر باید موازین ویزای هر کشور مورد توجه قرار گیرد.
زنی که به آلمان میآید و از اقامت قانونی برخوردار است، از لحاظ بازکردن حساب بانکی، دیدار با دوستان و تماسهای اجتماعی از همان حقی برخوردار است که یک زن آلمانی یا تبعه آلمان برخوردار است.
مسئله عملی ساختن این حقوق، یک امر مرتبط به قانون خارجیان نیست، بلکه مربوط به قوانین خانوادگی است. چنانچه در این موارد تنشهایی بوجود بیایند، برای زوجه بهتر است که از کمکها و مشاوره مراکز خارجیان یا زنان بهره گیرد. البته حالت ایدهآل این میباشد که از هر دوی این مراکز کمک خواسته شود. معمولاً مراکز مشاوره وکلایی را میشناسند که در این حوزه تخصص و تجربه دارند. در انتخاب وکیل باید دقت شود، بدین معنی که بهتر است وکیلی انتخاب شود که هم در زمینه قانون خارجیان شناخت کافی داشته باشد و هم در زمینه قوانین خانوادگی.
گرفتن راهنمایی و مشاوره از مراکز مشاوره و یا از وکیل ابتدائاً تأثیری روی مدت اجازه اقامت (Aufenthaltserlaubnis) ندارند، چرا که این مراکز و وکلا بر طبق قانون مکلف و موظف به اختیار کردن سکوت و درز نکردن اظهارات شما برای دیگران و از جمله آنها ادارات دولتی هستند. البته طبیعاً این امر برای حالتی که طرفین (از لحاظ محل سکونت) از هم جدا شوند، صادق نیست، به این معنی که زوجه علیالقاعده آن زمان بطور مستقل [خارج از وضعیت تأهل و شوهرش) اجازه اقامت میگیرد که از زندگی زناشویی و مشترک آنها در آلمان، یعنیاز زمان اعطای اجازه اقامت به منظور »به هم پیوستن خانوادگی«و زندگی مشترک در آلمان (Familienzusammenführung)حداقل دو سال گذشته باشد. این امر مقداری بیشتر احتیاج به روشن شدن دارد، چون همواره از این لحاظ سوء تفاهم پیش میآید: مهم زمان طلاق (Scheidung) نیست، بلکه زمان جدایی (Trennung) است؛ یعنی آن زمانی که طرفین [از لحاظ محل سکونت مشترک] از هم جدا میشوند، آنها باید دو سال در آلمان زندگی مشترک کرده باشند. چنانچه جدایی پس از سپری شدن این دو سال زندگی مشترک صورت گرفته باشد، اجازه اقامت ابتدا برای یک سال تمدید میگردد. برای تمدید اقامت در دفعات بعدی باید دیگر شرایط اعطای اقامت مهیا باشند، و باید قبل از هر چیز تأمین ممر معاش و درآمد مستقل تضمین شده باشد. البته استثنائاتی چون رسیدگی به فرزندان و یا بیماری شدید وجود دارند، اما مطرح کردن آنها، غالباً باعث درگیری با اداره خارجیان خواهند شد.
چنانچه جدایی قبل از اتمام این دو سال زندگی مشترک صورت گیرد، معمولاً مشکلاتی بوجود خواهند آمد. البته در این مورد هم، تمدید اقامت ممکن است، چنانچه این کار برای جلوگیری از بوجود آمدن شرایط بسیار سخت (برای زوجه) (besondere Härte) الزامی باشد. در ارتباط با طرح این شرایط بسیار سخت دو امکان وجود دارد: (1) یا باید قانع و اثبات شود که در صورت بازگشت زوجه به کشورش، او به دلیل این جدایی با مشکلات فراوانی [در کشورش]همراه خواهد بود، و یا (2) انتظار [ باقی ماندن ] و ادامه زندگی مشترک ( از زوجه) توقعی بیجا باشد. مثال برای مورد اول: برگشت یک زن جداشده و یا طلاق گرفته یا طلاق داده شده [از آلمان] به کشورش میسر نباشد، چون وی در آنجا از لحاظ اجتماعی و خانوادگی به شیوهای مورد انزجار و طرد قرار میگیرد که زنده ماندن برایش ممکن نخواهد بود. البته اثبات این مسئله در موارد معین خیلی مشکل است و به همین جهت منجر به مشکلاتی خواهد شد. نمونه برای امکان و راه دوم: خشونت خانوادگی، یعنی بدرفتاری با زن و یا بچهها. نمیتوان از زنی انتظار داشت که دو سال کتک بخورد و ضرب و شتم شوهرش را تحمل کند، تا پس از سپری شدن این مدت بتواند اجازه اقامت مستقل بگیرد. البته اثبات این مورد هم زیاد آسان نیست، لذا باید مدارک اثباتی محکمهپسندی ارائه نمود. بسیاری از زنان خجالت میکشند که به این دلیل به پزشک مراجعه کنند و یا صاف و ساده از شوهرشان ترس دارند. اما در این مورد ضروری است به پزشک برای آزمایش و معالجه پزشکی مراجعه نمود، تا بعداً مدارک آن برای اثبات جریان به اداره خارجیان داده شود.
در این موارد نیز توصیه میشود که به مراکز مشاوره خارجیان و زنان و وکیل مراجعه و از راهنماییهای آنها بهره گرفته شود، چون موارد بسیاری دیده شده که در آنها زنانی که مورد آزار جسمی قرار گرفتهاند جرأت جدا شدن از شوهرشان را نداشتهاند، چون آنها از اداره خارجیان ترس دارند و این در بسیاری مواقع از سوی شوهر کتکزن و آزارده به مثابه اهرم فشار مورد سوء استفاده قرار میگیرد. اینجاست که در غالب موارد مشاوره زودهنگام و به موقع، جلو اذیت و آزار جسمی و روحی بیشتر را خواهد گرفت.