- جمعه 31 فروردين 1403

 
 
 
 
 
حقوق بشر
پناهندگی / اقامت
مهاجرت/انتگراسیون
جامعه/روحی-اجتماعی
مصاحبه / گفتگو
دیدگاه ها
ترجمه
پایان نامه
در دیگر رسانه ها
فیلم و صدا
درباره من
درباره سایت
Asyl / Aufenthalt
Menschenrechte
Über
 
 
توصیه دادگاه [پناهندگی آلمان] به زن همجنس گرای ایرانی برای پنهان کاری چاپ ارسال به دوست
11 تير 1391

زن جوانی از ایران  میگریزد  چون همجنس گراست و تعقیب می شود. با این وجود دادگاهی در آلمان تقاضای پناهندگی او را رد می کند – و به جای آن به زن پنهان کاری در شیوۀ زندگی خود را توصیه می کند

یکی از آخرین خاطره هایش  از مهمانی پرسر و صدایی است. حدود ۵۰ جوان شبی از شب های سال ۲۰۰۹ در آپارتمانی در تهران جمع شده بودند. سمیرا قربانی دانش که امروز ۲۴ سال دارد به خاطر می آورد: «خوشِ خوش بودیم. می رقصیدیم.»

اینکه در این فاصله سمیرا دیگر در تهران زندگی نمی کند و به آلمان گریخته است ارتباط زیادی به این مهمانی سه سال پیش دارد. یا دقیق تر: با مهمان های همجنس گرای این مهمانی.

امروز در خانه ای مخصوص زنان در شمال ایالت بایرن زندگی می کند و نگران است که مقام های آلمان او را به زودی به ایران بفرستند. کشوری که دیگر مایل به رفتن به آنجا نیست.

سمیرا به یاد می آورد: «وقتی آن شب در مهمانی می خواستم کمی هوا بخورم روی بالکن رفتم.» آنچه پایین در خیابان دید ترس مهلکی به جانش انداخت: سه خودروی تیره رنگ پشت هم نگه داشته بودند، مردانی بلند قد از داخل آنها پیاده شدند.

«هربچه ای در ایران اینها را می شناسد – بسیجی ها بودند، مأموران پلیس مخفی.» (در متن به همین شکل آمده است – م) سمیرا در این لحظه می دانست که در خطر است. می گوید: «مشروب خوردن در ایران ممنوع است، موسیقی غربی نیز.» و بعدهم این واقعیت که در این مهمانی زنان زنان و مردان مردان را بوسیده بودند.

«آدم که گیر بیفتد بازداشت می شود»

سمیرا تعریف می کند: «من تقریباٌ ۱۵ یا شانزده سال داشتم که پی بردم به جنس مؤافق تمایل دارم.» همجنس گرایی همجنس گرایی در ایران تنها از نظر اجتماعی نیست که تابو محسوب می شود. کتایون پیرآوردی که او نیز ایرانی است اما از سال ۱۹۷۷ در آلمان زندگی می کند می گوید: «وقتی آدم یکبار گیر افتاد پشتش بازداشت می آید.»

پیرآوردی در آلمان با انجمن زنان و مردان همجنس گرا در ایالت های برلین و براندنبورگ همکاری می کند.

این زن ۴۹ ساله موقعیت زنان و مردان همجنس گرا را در ایران به دقت می داند: «هرکس می تواند زمانی فرار می کند.» آنهایی که می مانند مجبورند تمایلات جنسی خود را در خفا ارضا کنند. می گوید: «آدم را که بازداشت کنند اتهام به ندرت همجنس گرایی است. تشکیلات اغلب جرمی را از پیش خود می سازد.»

«چنان ترسی داشتم که نمی توانستم خوب فکر کنم»

سمیرا که در آن شب روی بالکن ایستاده بود و هجوم مأموران را به خانه دید نمی خواست کارش به بازداشت بکشد. بعدها گفت کوشیده دوستانش را خبر کند اما صدای موسیقی بلند بوده است. هیچکس صدایش را نشنید.

سمیرا فرار می کند و پیش همسایه ها می رود و مخفی می شود، در حالیکه در خانۀ بغلی افراد را دستگیر می کردند. به یا می آورد: «چنان ترسی داشتم که نمی توانستم خوب فکر کنم.» سمیرا نمی توانست همینطور ساده به خانه برود.
«پدر و مادرم از تمایل من چیزی نمی دانستند.» می گوید باید فرض را بر این می گذاشته که نیروی انتظامی در این فاصله به خانۀ آنها رفته و پدر و مادرش به این ترتیب از بازداشت ها خبر شده اند. دوست سمیرا سین هم در این مهمانی بوده، این دو از سه سال پیش پنهانی با هم بودند. سمیرا و دوستش در دانشگاه که معماری می خواندند با یکدیگر آشنا شده بودند.

سمیرا می گوید: «خیلی خوب توانستیم رابطۀ خود را مخفی نگاه داریم. وقتی می خواستیم همدیگر را ببینیم به پدر و مادرانمان می گفتیم روی یک پروژۀ دانشگاه کار می کنیم.»

«از خانواده ام خیلی می ترسیدم»

سمیرا نمی داند اکنون بر سین چه می گذرد و کجاست. فقط می داند که نیروی انتظامی از او بازجویی کرده و پیش پدر و مادر خودش هم بوده است. می گوید: « از خانواده ام خیلی می ترسیدم. اینکه از من انتقام بگیرند زیرا آبرویشان را برده بودم.»

زن جوان همۀ پول های خود را از حسابش برداشت و به کمک قاچاقچیان آدم و با کپی کارت شناسایی از راه ترکیه به آلمان گریخت.

از راه هایی دست آخر سر از شمال ایالت بایرن درآورد، فکر می کند جانش در امان است و زبان آلمانی یاد می گیرد. اما معلوم نیست که واقعاٌ بتواند اینجا بماند. ادارۀ فدرال مهاجرت و پناهندگان تقاضای پناهندگی او را رد کرده است. دادگاه اداری بایرویت (شهری در شمال ایالت بایرن – م) اعتراض او را با این استدلال رد کرد که سمیرا «نتواسته در خطر بودن جانش را در ایران ثابت کند.»

مجازات مرگ در مرتبۀ چهارم

گرچه دادگاه پذیرفت همجنس گرایی در ایران مجازات می شود – برای مردان فوری با اعدام، برای زنان با صد ضربه شلاق و در مرتبۀ چهارم نیز با اعدام. یک سخنگوی دادگاه به «ولت آنلاین» گفت: «خانم قاضی به ماجرای تحت تعقیب بودن خواهان در ایران تردید داشت.»

سمیرا می پرسد: «چرا باید چنین چیزی را از پیش خودم بسازم و خانواده و دوستانم را ترک کنم؟» در حکم دادگاه می آید در صورت «زندگی ملاحظه کارانه که همۀ همجنس گرایان در ایران وقتی می خواهند بدون مزاحمت زندگی کنند دارند» خطر واقعی جان خواهان را تهدید نمی کند.

سمیرا احساس می کند تنهایش گذاشته اند. با صدای لرزان می پرسد: «خیلی ترس دارم، چطور می توانند من را به ایران بفرستند؟» بعد از رد خواسته اش زن جوان یکماه زمان دارد از آلمان خارج شود. مُهر روی مدرک اقامت سمیرا در آلمان تنها تا سی ژوئیه معتبر است.

اما وکیلش گیزلا زایدلر تسلیم نمی شود. می گوید: «سمیرا اکنون شناسایی شده است، مورد او توجه افکار عمومی را به خود جلب کرده است.» به گفتۀ وی اکنون زندگی امن در ایران ممکن نیست. از اینرو وکیل تقاضای مجدد برای پناهندگی کرده است. سمیرا امیدوار است نهادهای آلمان تنهایش نگذارند. و اینکه آلمان کشوری شود که وی اجازه دارد در آن همانگونه که دوست می دارد زندگی کند و عشق بورزد.

*از: سیلکه مولهِر/ در: ولت آنلاین

8 تیر 1391



اصل مطلب به آلمانی

Gericht empfiehlt Lesbe aus Iran diskreten Lebensstil

 
 
 

hanifhidarnejad@yahoo.de | استفاده از مطالب این سایت با ذکر منبع بلامانع است | Copyright©www.hanifhidarnejad.com 2005-2024